چگونه کیفیت زندگی خود را بسنجیم؟

چگونه کیفیت زندگی خود را بسنجیم؟

مقاله زیر در مجله کسب‌و‌کار هاروارد به چاپ رسیده است. این مقاله برگرفته از کتاب کلیتون کریستنسن استاد مدیریت بازرگانی دانشگاه هاروارد به همین نام یعنی «چگونه کیفیت زندگی خود را بسنجیم؟» است.

کلاس من در هاروارد برای کمک به دانشجویان در درک این موضوع است که نظریه مدیریت خوب چیست و چگونه ساخته شده است. من به این ستون فقرات، مدل‌ها یا نظریه‌های مختلفی را پیوست می‌کنم که به دانشجویان کمک می‌کنند تا در مورد ابعاد مختلف وظیفه مدیریت فکر کنند. در هر جلسه ما از دریچه این نظریه‌ها یک شرکت را بررسی می‌کنیم: چگونگی رسیدن شرکت به وضعیت کنونی و بررسی اقدامات لازم جهت کسب نتایج بهتر.

در روز آخر کلاس، من از دانشجویانم می‌خواهم که این دیدگاه‌های نظری را به سمت خود بچرخانند و پاسخ‌های سه‌ پرسش زیر را پیدا کنند:

  1. چگونه می‌توانم مطمئن شوم که در کارم خوشحالم؟
  2. چگونه می‌توانم اطمینان داشته باشم که روابط من با خانواده‌ام به یک منبع پایدار خوشبختی تبدیل می‌شود؟
  3. چگونه می‌توانم مطمئن باشم که از زندان بیرون خواهم ماند؟

در حالی ‌که دانشجویان در مورد پاسخ این سؤالات بحث می‌کنند، من زندگی شخصی خود را به‌عنوان یک مطالعه موردی برای آن­ها تشریح می­‌کنم. بدین صورت نشان می‌دهم چگونه آن‌ها می‌توانند از نظریه‌های بحث شده برای هدایت تصمیمات زندگی خود استفاده کنند.

یکی از نظریه‌هایی که درباره اولین سؤال بینش خوبی ارایه می‌دهد از فردریک هرتزبرگ است. او ادعا می‌کند انگیزه قدرتمند در زندگی ما پول نیست؛ بلکه فرصت برای یادگیری، مسئولیت‌پذیری، کمک به دیگران و شناخته شدن برای دستاوردها است. بیشتر دانشجویان ام‌بی‌ای فکر می‌کنند تجارت به معنای خرید، فروش و سرمایه‌گذاری در شرکت‌ها است. آن‌ها توجهی به پاداش‌­های عمیقی که در نتیجه ساختن افراد به دست می‌آیند ندارند.

یک استراتژی برای زندگی خود ایجاد کنید.

نظریه‌ای که در پاسخ به سؤال دوم مفید است به نحوه تعریف و اجرای استراتژی مربوط می‌شود. بینش اصلی آن این است که استراتژی شرکت با توجه به انواع فعالیت‌هایی که مدیریت در آن سرمایه‌گذاری می‌کند تعیین می‌شود. اگر روند تخصیص منابع یک شرکت به‌طور ماهرانه مدیریت نشود، نتیجه می‌تواند با آنچه مدیریت در نظر گرفته بسیار متفاوت باشد. از آنجا که سیستم‌های تصمیم‌گیری شرکت‌ها برای هدایت سرمایه‌گذاری‌ها به اموری که ملموس‌ترین و فوری‌ترین بازده را دارند طراحی ‌شده‌اند، شرکت‌ها سرمایه‌گذاری‌ در بخش­‌هایی را که برای استراتژی‌های بلندمدت آن‌ها مهم است، دست‌کم می‌­گیرند.

در طول سال­‌هایی که من سرنوشت همکلاسی‌های خود را دیده‌ام، شاهد بوده‌ام که تعداد زیادی از آن‌ها با نارضایتی، طلاق و بیگانگی از فرزندان‌شان به جمع می‌آیند. می‌توانم برای شما تضمین کنم که حتی یک نفر از آن‌ها با استراتژی از پیش تعیین‌شده طلاق و تربیت فرزندانی که از آن‌ها بیگانه می‌شوند، فارغ‌التحصیل نشده‌اند. اما بسیاری از آن‌ها این استراتژی را اجرا کردند. دلیل؟ آن‌ها هدف زندگی خود را محور فعالیت قرار نداده‌­اند و در مورد آن که چگونه وقت، استعداد و انرژی خود را صرف کنند تصمیم مشخصی نگرفته‌اند.

منابع خود را اختصاص دهید.

تصمیمات شما در مورد اختصاص وقت، انرژی و استعداد شخصی شما در نهایت استراتژی زندگی شما را شکل می‌دهد.

دسته­‌های مختلفی از امور وجود دارد که برای صرف منابع رقابت می‌کنند: من سعی می‌کنم با همسرم رابطه پرباری داشته باشم، بچه‌های بزرگی تربیت کنم، به جامعه خود کمک کنم، در کار حرفه‌ای خود موفق باشم و مانند آن‌ها؛ و من دقیقاً همان مشکلی را دارم که یک شرکت بزرگ با آن روبرو است. من وقت و انرژی و استعدادی محدود دارم. چقدر به هر یک از این کارها اختصاص می‌دهم؟

نحوه تخصیص منابع به هر یک از امور می‌­تواند زندگی شما را از آنچه دارید متفاوت کند. گاهی اوقات اوضاع خوب است: فرصت‌هایی که هرگز برای آن برنامه‌ریزی نکرده‌اید ظاهر می‌‌شوند؛ اما اگر منابع خود را نادرست سرمایه‌گذاری کنید، نتیجه می‌تواند بد باشد. وقتی به همکلاسی‌های سابق خود فکر می‌کنم که ناخواسته برای زندگی ناخوشایند توخالی سرمایه‌گذاری کرده‌اند، نمی‌توانم باور کنم که مشکلات آن‌ها دقیقاً به یک نگاه کوتاه‌مدت مربوط می‌شود.

انسان‌ها به‌طور ناخودآگاه منابع خود را به فعالیت‌هایی اختصاص می‌دهند که دارای قابل‌لمس‌ترین دستاوردها هستند. شما یک محصول را طراحی می‌کنید، یک طرح را تمام می‌کنید، یک ارائه را کامل می‌کنید، یک فروش را می‌بندید، یک کلاس را آموزش می‌دهید، مقاله‌ای منتشر می‌کنید، حقوق می‌گیرید، ارتقا می‌یابید. در مقابل، سرمایه‌گذاری وقت و انرژی در روابط خود با همسر و فرزندان خود به‌طورمعمول همان احساس فوری موفقیت را ارائه نمی‌دهد. می‌توانید از رابطه خود با همسرتان غافل شوید و به‌طور روزمره به نظر نمی‌رسد که اوضاع بد است. افرادی که به سمت برتری سوق داده می‌شوند، ناخودآگاه سرمایه اندکی را در خانواده و سرمایه بیش‌ازحدی را در حرفه خود به کار می‌گیرند؛ حتی اگر روابط صمیمی و دوست‌داشتنی با خانواده‌های‌شان قدرتمندترین و ماندگارترین منبع خوشبختی باشد.

چگونه کیفیت زندگی خود را بسنجیم؟

فرهنگ‌سازی کنید.

مدیر باید با دقت به آینده مه‌آلود نگاه کرده و اصلاحاتی را که شرکت باید انجام دهد، ترسیم کند؛ اما متقاعد کردن کارکنانی که ممکن است تغییرات پیش رو را مشاهده نکنند، یک موضوع دیگر است.

دانستن این که از چه ابزاری استفاده می‌کنید تا همکاری لازم را ایجاد کنید، یک مهارت مدیریتی حیاتی است. وقتی توافق چندانی وجود ندارد، برای اطمینان از همکاری باید از «ابزارهای قدرت» مانند اجبار، تهدید، مجازات و مانند آن‌ها استفاده کنید. شرکت‌های زیادی با این ابزار شروع به کار می‌کنند. به همین دلیل تیم اجرایی باید چنین نقشی قاطعانه در تعریف آنچه باید انجام شود و چگونه انجام شود، داشته باشد. اگر روش‌های همکاری کارمندان برای رفع این وظایف بارها و بارها موفقیت‌آمیز باشند، توافق عام شروع می‌شود. ادگار شاین این فرایند را مکانیزم ساخت فرهنگ توصیف کرده است. در نهایت، مردم حتی به این فکر نمی‌کنند که آیا روش انجام کارها موفقیت‌آمیز است یا خیر. آن‌ها اولویت‌ها را می‌پذیرند و فرآیندها را با غریزه و فرض دنبال می‌کنند. این بدان معنی است که آن‌ها فرهنگ‌سازی کرده‌اند. فرهنگ، به روش‌های قانع‌کننده اما نامشهود گفته می‌­شود.

ساده‌ترین ابزاری که والدین می‌توانند برای ایجاد همکاری از کودکان استفاده کنند، ابزار قدرت است. بااین‌وجود در سال­‌های نوجوانی دیگر ابزارهای قدرت کار نمی‌کنند. در آن مرحله والدین آرزو می‌کنند که آن‌ها از همان سنین پایین، کار با فرزندان خود را شروع کرده بودند تا در خانه فرهنگ‌سازی کنند به‌طوری‌که در آن کودکان به‌طور غریزی نسبت به یکدیگر رفتار محترمانه‌ای داشته باشند، از والدین خود اطاعت کنند و کار درست را انتخاب کنند. خانواده‌ها فرهنگ دارند، درست مثل شرکت‌ها. این فرهنگ‌ها می‌توانند آگاهانه ساخته شوند یا سهواً تکامل پیدا کنند.

اگر می‌خواهید بچه‌هایتان از عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس بالایی برخوردار باشند که بتوانند مشکلات را حل کنند، باید آن‌ها را در فرهنگ خانواده خود طراحی کنید.

از اشتباه «هزینه­‌های حاشیه­‌ای» اجتناب کنید.

در امور مالی و اقتصادی به ما یاد داده‌اند که در ارزیابی سرمایه‌گذاری‌های جایگزین، باید هزینه‌های ثابت را نادیده بگیریم و در عوض بر اساس هزینه‌ها و درآمدهای حاشیه‌ای که هر گزینه جایگزین دارد، تصمیمات را بگیریم. این آموزه باعث تعصب شرکت­ ها می ­شود برای به کار بردن آنچه موجب موفقیت آن­‌ها در گذشته شده است، به‌جای اینکه آن‌ها را برای ایجاد توانایی‌های موردنیاز در آینده راهنمایی کند. اگر می‌دانستیم که آینده دقیقاً مانند گذشته خواهد بود، این رویکرد خوب بود. اما اگر آینده متفاوت باشد و تقریباً همیشه این‌گونه است، انجام این کار اشتباه است.

این تئوری سؤال سوم را نشان می‌دهد (این که چگونه یک زندگی باصداقت داشته باشیم و از زندان بیرون بمانیم).

ناخودآگاه، ما معمولاً در زندگی شخصی خود وقتی بین درست و نادرست انتخاب می‌کنیم، آموزه هزینه­‌های حاشیه‌ای را به کار می‌گیریم. صدایی در سر ما می‌گوید: «ببینید، من می‌دانم که به‌عنوان یک قاعده کلی، اکثر مردم نباید این کار را انجام دهند؛ اما در این شرایط خاص، فقط یک‌بار، مشکلی نیست.» هزینه حاشیه‌ای انجام یک کار اشتباه «فقط این یک‌بار» همیشه به نظر می‌رسد کم است. این شما را به خود جذب می‌کند و شما هرگز نمی‌دانید که درنهایت این مسیر به کجا می‌رود. توجیه خیانت و عدم صداقت در همه مظاهر در هزینه‌های حاشیه‌ای «فقط همین یک‌بار» نهفته است.

 

«اگر یک‌بار از آن خط عبور کنید، بعد بارها و بارها این کار را تکرار می‌کنید.»

درسی که از این موضوع آموختم این است که رعایت اصول شما در ۱۰۰٪ مواقع آسان‌تر از رعایت اصول در ۹۸٪ مواقع است. شما باید برای خود تعریف کنید که چه چیزی را انتخاب می‌کنید و خط را در یک مکان امن بکشید.

اهمیت فروتنی را به خاطر بسپارید.

به‌طور مثال تا زمانی که به یک مدرسه عالی تحصیلات تکمیلی راه پیدا می‌کنید، تقریباً تمام آموخته‌های شما از افراد باهوش‌تر و باتجربه‌تر از شما حاصل شده است: والدین، ​​معلمان، رئیسان. اما پس از اتمام تحصیلات خود در دانشگاه هاروارد یا هر موسسه برتر علمی دیگری، اکثریت قریب به‌اتفاق افرادی که روزانه با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنید، ممکن است باهوش‌تر از شما نباشند. اگر نگرش شما این است که فقط افراد باهوش چیزی برای آموزش شما دارند، فرصت‌های یادگیری شما بسیار محدود خواهد شد. اما اگر اشتیاق فروتنی برای یادگیری چیزی از همه داشته باشید، فرصت‌های یادگیری شما نامحدود است. به‌طورکلی، فقط اگر احساس خوبی نسبت به خود داشته باشید، می‌توانید فروتن باشید و می‌خواهید به اطرافیان خود نیز کمک کنید تا احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند. وقتی می‌بینیم افرادی با رفتارهای توهین‌آمیز، مغرورانه یا تحقیرآمیز نسبت به دیگران رفتار می‌کنند، رفتار آن‌ها تقریباً همیشه علامت عدم عزت‌نفس آن‌ها است. آن‌ها باید شخص دیگری را پایین بکشند تا احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند.

معیار مناسب را انتخاب کنید.

نگران سطح برجستگی فردی که به دست آورده‌اید نباشید. نگران افرادی باشید شما به آن­ها کمک کرده‌اید تا افراد بهتری شوند. این آخرین توصیه من است: به معیاری که زندگی شما را با آن داوری می‌کند، فکر کنید و برای زندگی هرروز مصوبه‌ای تنظیم کنید تا در پایان، موفقیت زندگی شما ارزیابی شود.

منبع: مجله کسب‌و‌کار هاروارد

, , , ,
تصمیم گیری در زمان عدم اطمینان
OKR چیست؟

2 دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید

  • hannanehmoradi
    28/03/2021 12:55

    اهمیت استراتژی و هدف به زبان ساده، شیرین و کاربردی …بسیار عالی…

    پاسخ
    • Maryam Rezaii Raad
      28/03/2021 22:05

      بله استراتژی برای سازمان ها و افراد در زندگی شخصی و حرفه ای آن ها برای رسیدن به اهدافشان از اهمیت بالایی برخوردار است.

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید