وبسایت ایران استراتژیست در مقاله پیش رو و با توجه به اهمیت استراتژیهای دوران پساکرونا به استراتژی آرمانگرایانه که بهویژه در شرایط پسابحران مؤثر است میپردازد. این مقاله از هاروارد بیزینس ریویو برگرفته شده است.
فرض کنید یک حادثه غیرمنتظره برایتان رخ داده است. اولین واکنش غریزی همه ما مقابله و دفاع در مقابله حادثه است؛ بعد از مدتی احتمالاً برای درک و مدیریت آن تلاش میکنیم و درنهایت با شرایط جدید منطبق میشویم. اما آیا این تمام کاری است که در یک بحران میتوانیم انجام دهیم؟
استراتژی متغیر برای محیط متغیر
شاید برایتان عجیب باشد اما در طول یک بحران بزرگ مانند کووید-۱۹ کسبوکار شما نیاز به چند استراتژی متفاوت دارد (با توجه به پالت استراتژی، کتاب استراتژی رسیدن به استراتژی). درواقع برای آنکه بتوانید پس از اتمام بحران از شرکتهای شکوفا باشید؛ در هر مرحله از بحران به یک استراتژی متفاوت نیاز دارید:
-
در ابتدای وقوع بحران، تمرکز بر عکسالعمل سریع و دفاع (استفاده از استراتژی نوسازی: شرایط بهیکباره تغییر کرده پس به دنبال استراتژی جدید باشید)
-
تغییر تمرکز سازمان به سمت شناخت و اجرای برنامههای لازم برای تحمل رکود اقتصادی احتمالی (استفاده از استراتژی انطباقی: سریعاً با شرایط جدید منطبق شوید)
-
زمانی که رکود اقتصادی تا حدودی رفع شد و برای سازمان سازگاری نسبی با محیط به وجود آمد، سازمان کانالهای جدیدی ایجاد میکند تا از تقاضاهای رو به بهبود، بهرهبرداری کند (استفاده از استراتژی کلاسیک: اوضاع کمی قابلکنترل شده است، امکان تحلیل و برنامهریزی وجود دارد)
-
با گذر زمان، وضعیت انعطافپذیرتر میشود و تمرکز شرکتهای ابتکاری و با قدرت تخیل بالا با بهکارگیری رویکردهای خلاقانهتر به استراتژی، به سمت فرصتهای جدید میرود (استفاده از استراتژی شکلدهی و آرمانگرایانه: با استفاده از تخیل یک مدل کسب و کار یا محصول جدید طراحی کنید و بازی را به کل تغییر دهید)
اگر به عملکرد سازمانها در شرایط بحرانی توجه کنیم، درمییابیم که تنها تعداد معدودی از آنها تمام این چهار گام را طی میکنند، درواقع اکثر سازمانها اگر خیلی خوب عمل کنند تا گام سوم جلو میآیند و اینجا است که تمایز بین سازمانهایی که شکوفا میشوند و آنها که نمیشوند، آشکار میشود. در شرایط بحرانی موجود، همه به دنبال پیشبینی شرایط دوران پسابحران هستند؛ اما سؤال اصلی که سازمانها باید از خود بپرسند آن است که چگونه میتوانند اجازه ندهند که اولین قربانی بحران، قوه تخیل سازمان (پیشنیاز اصلی برای اجرای استراتژی شکلدهی و آرمانگرایانه) باشد؟
سازمانها اکثراً به این نکته توجه نمیکنند:
«با تخیل و ابتکار میتوانند بسیار بهتر از صرفاً انطباق، با محیط جدید روبرو شوند،
چراکه میتوانند با شکلدهی به محیط جدید شکوفا شوند»
چطور از ابتدا ظرفیت تخیل سازمانمان را گسترش دهیم؟
۱٫ سؤالات باز و فعال بپرسید:
-
چگونه میتوانیم گزینههای جدیدی ایجاد کنیم؟
-
کدامیک از محصولات یا نیازها محوری هستند؟
-
مشتریان چه نیازهایی دارند که در حال حاضر راهحلی برای آنها ارائه نشده؟
-
برای مشتریان خود چه کارهایی انجام نمیدهیم؟
-
اگر همین حالا میخواستیم کسبوکارمان را شروع کنیم، چه شرکت و پیشنهادی میساختیم؟
-
چرا مشتریان وفادار امروز ما هنوز به ما وفادارند و از ما خرید میکنند؟
۲٫ به خودتان اجازه خلاق بودن بدهید:
شاید گاهی با خود فکر کنید چرا من نتوانستم ایده ناب رقیبم را داشتهاشم؟ شاید او نسبت به من توانمندتر است یا منابع بهتری دارد، اما باید این سؤال را هم از خود بپرسید: شاید من مسیر خلاقیت را اشتباه رفتهام! درواقع خلاقیت چیزی بیش از تغییر آرایش و ترکیب علم موجود به ترکیبات مفید جدید، نیست؛ مانند زمانی که با تغییر در چینش آجرهای لگو، یک ساختار جدید و متفاوت خلق میکنید.
۳٫ یک سیستم برای اشتراکگذاری ایدهها تنظیم کنید:
بسیار پیشآمده که از یک ایده با زدن برچسب معقول نبودن یا عملی نبودن رد شدهایم؛ اما در بحرانها که هیچ راهحل سادهای وجود ندارد بایستی این قیف را برای ایدههای جدید، بازتر کنیم. گاهی سازمانها آنقدر درگیر دستورالعملهای پایدار و سودآور خود شدهاند که فراموش میکنند پایه کسبوکارشان توسط یک کارآفرین با ایدههای تخیلی و آرمانگرایانه، گذاشته شده است.
ممکن است توجه به تخیل در طول بحران، یک تجمل احمقانه به نظر برسد اما باور کنید که تخیل یک ضرورت برای ساخت آینده است. حال شما بهعنوان یک رهبر، یک مدیر یا یک کارمند از خود بپرسید:
آیا با زبانی بدبینانه و کشنده، خلاقیت سازمان را به قعر یک مارپیچ نزولی میفرستید
یا بالعکس برای امید، تخیل و نوآوری به افراد زمینه لازم را میدهید
و الهامبخش سازمان و اطرافیان خود هستید؟ انتخاب با شماست.