تصور کنید مدتی است که به دنبال ایجاد تغییرات در استراتژی سازمانتان هستید و امیدوارید که تغییرات بزرگی در راه باشد. این موضوع را با کارکنان نیز در میان گذاشتهاید؛ طبیعتا تعدادی از کارکنان از این خبر خشنودند، تعدادی مضطرب و تعدادی مخالفاند. بلاخره پس از مدتی مشاوران استراتژی وارد میشوند و کار خود را شروع میکنند، استراتژی جدید را در قالب یک پاورپوینت یا گزارش سنگین ارائه میدهند. جلساتی برگزار میشود و به همه کارمندان گفته میشود که لازم است رفتار خود را تغییر دهند، کارتهای امتیازی متوازن اصلاح میشوند، بودجههایی نیز برای حمایت از ابتکار و خلاقیت کارکنان که متناسب با استراتژی جدید است، اختصاص داده میشود و ظاهرا اجرای استراتژی جدید شروع میشود و بعد… هیچ تغییری ایجاد نمیشود!
در این مقاله که از هاروارد بیزینس ریویو برگرفته شده است به بررسی اشتباهات رایج در درک مفهوم استراتژی که اولین علت اجرایی نشدن استراتژیها است میپردازیم و پس از آن برخی پیشزمینههای لازم برای اجرای یک استراتژی را شرح میدهیم.
استراتژی اجرایی نمیشود چون اشتباه تعریف شدهاست
شاید مفهوم استراتژی یا هدف در ابتدا واضح و بدیهی به نظر برسند اما در بسیاری موارد تعاریف غلط از این مفاهیم و جوانب آنها، عامل اصلی یک تدوین یا اجرای ناموفق استراتژی خواهدبود.
یک استراتژی شامل مجموعهای روشن و واضح از انتخابهاست که مشخص میکند چه کارهایی باید انجام شود و چه کارهایی نباید انجام شود. آیا بایدها و نبایدهای استراتژی سازمان شما برای همه افراد مشخص است؟
-
استراتژی هدف نیست:
برای مثال اینکه بگویید ما میخواهیم در تمام بازارهایی که فعالیم شماره ۱ یا شماره ۲ باشیم، یک هدف است و نه استراتژی؛ زیرا به شما نمیگوید که چه کارهایی باید انجام دهید بلکه فقط نتیجه احتمالی که امیدوارید به آن برسید را بیان میکند که برای رسیدن به آن هنوز به یک استراتژی نیاز دارید.
-
یک اصل اساسی: انسجام انتخابها و اولویتها
شما نمیتوانید همزمان چند اولویت و انتخاب مناقض را دنبال کنید و امیدوار به نتیجه مطلوب باشید. مثلا نمیتوانید همزمان به دنبال بهرهوری عملیاتی و هدف قرار دادن چند بازار با ویژگیهای متفاوت و از میدان خارج کردن یک رقیب اصلی باشید؛ نمیتوانید همزمان به دنبال کارکنانی خلاق باشید و کمترین حقوقها را در نظر بگیرید! این انتخابها ممکن است تصمیماتی عالی باشند ولی در کنار هم یک استراتژی را تشکیل نمیدهند. استراتژی شما باید مجموعهای از تعداد محدودی انتخاب باشد که در کنار یکدیگر یک مسیر استراتژیک روشن را شکل میدهند.
حال که برخی از اشتباهات موجود در مفهوم استراتژی، مصادیق آن و تفاوتش با اهداف را تشریح کردیم، میتوانیم به سراغ معرفی چند پیشزمینه لازم برای اجرایی نمودن استراتژی برویم:
-
منطق پشت تصمیمات را برای افراد توضیح دهید: آیا افراد سازمان شما منطق پشت انتخابهای سازمانتان را میدانند؟ اگر میدانند و طبق آن عمل میکنند، احتمالا در حال اجرای استراتژی سازمان هستند.
sly bailey (رئیس سابق نشریه Trinity Mirror انگلیس) زمانی گفت:
اگر یک چیز باشد که در مورد نحوه به اشتراکگذاری انتخابها آموختهام این است که من همیشه روی اینکه انتخابها چه هستند تمرکز میکردم اما حالا میدانم که باید به همان اندازه، زمان صرف توضیح منطق پشت انتخابهای خود کنم.
-
اجرای استراتژی یک فرایند از بالا به پایین نیست: دلیل دیگری که استراتژیها اجرایی نمیشوند آن است که مدیران اجرایی آن را یک فرایند از بالا به پایین و دو مرحلهای تصور میکنند و میگویند: استراتژی مشخص شده است، حال ما آن را اجرا میکنیم! البته درست است که سازمان به یک راهبرد روشن و از بالا به پایین نیاز دارد ولی این رویکرد تنها در یک صورت موفق خواهدبود و منجر به اجرا خواهدشد؛ زمانی که کارمندان قادر به اجرای ابتکارات خود در محدوده آن هدف استراتژیکِ از بالا به پایین باشند.
-
پیشفرضها باید تغییر کنند: مسلما با برگزاری یک جلسه و توصیه به تغییر رفتار، تغییری ایجاد نخواهدشد. پایداری وضعیت فعلی و عادتهای شکل گرفته در افراد، یکی از عوامل اصلی اجرایی نشدن استراتژیهاست. افراد اغلب حتی نمیدانند که ممکن است راههایی متفاوت برای اجرای همین روند وجود داشتهباشد و اغلب در واکنش به سوال: چرا کارهایتان را با این روش انجام میدهید؟ شانهای بالا میاندازند و پاسخ میدهند: چون همیشه اینطور انجام دادهایم؛ همین واکنش نشانهای اولیه برای نیاز به تغییر وضعیت فعلی است. برخی راههایی که برای ایجاد تغییر در رفتارها پیشنهاد میشود:
-
درگیر کردن کارکنان با مشتری و پروژههای دشوار یا پروژههایی که با استراتژی جدید متناسباند.
-
جابجایی و تغییر چینش افراد در واحدهای مختلف
-
ایجاد تغییر در شیوه همیشگی انجام کارها
-
همان طور که با هم بررسی کردیم اجرایی شدنِ یک استراتژی به عوامل زیادی وابسته است. در ابتدا به ایجاد درک درست از مفاهیم و سپس به درگیری و همراهی همه افراد سازمان نیاز دارد. پس اگر به دنبال اجرایی نمودن استراتژی در سازمانتان هستید باید این را بپذیرید که اجرای استراتژی همیشه با تغییر در عادات گذشته همراه است پس خود را برای تغییرات آماده کنید؛ چراکه تغییر از خود شما شروع میشود. به نظر شما چه عوامل دیگری مانع اجرای موفق استراتژی است؟
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.