قاعده سه و چهار در مدیریت استراتژیک بیان میدارد که هر بازار رقابتی پایدار هرگز بیشتر از سه رقیب مهم که با یکدیگر در رقابتند، ندارد و در عین حال بزرگترین رقیب بیشتر از چهار برابر کوچکترین رقیب موثر بازار، سهم ندارد. علت درستی این قاعده آن است که بر اساس مشاهدات تجربی، نقطه تعادلی سهم بازار برای هر دو رقیب نسبت ۲ به ۱ است به طوری که اگر سهم بازار یکی از رقبا دو برابر سهم دیگری باشد، افزایش یا کاهش سهم هر یک از آنها ضرر و یا سودآوری برای دیگری ندارد. از طرفی دیگر، هر رقیبی که سهمی کمتر از یک چهارم سهم بزرگترین رقیب را داشته باشد نمیتواند رقیب موثری به حساب بیاید. هرچند که این نکته تجربی است، اما از طریق روابط منحنی تجربه نیز قابل پیش بینی است.
بر اساس این قانون، رتبهبندی سهم بازار هر یک از رقبا طوری است که رقیب ضعیفتر سهمی به اندازه نیمی از سهم بازار رقیب موفقتر دارد و کوچکترین رقیب هم نباید سهمی کمتر از یک چهارم سهم بزرگترین رقیب داشته باشد! طبق قواعد ریاضیاتی این شرایط تنها و تنها در صورتی برقرار است که تنها سه رقیب موثر و یا تعداد کمتر از سه رقیب برای یک کسب و کار وجود داشته باشد!
هزینه تابعی از سهم بازار و خروجی منحنی تجربه است!
اگر یکی از دو رقیبی که سهمهای نزدیک و تقریبا مساوی با هم دارند، سهم خود را افزایش دهد یعنی آنکه هزینه و مقیاسش را همزمان زیاد و فرصت رقیب پیشرو را کمتر کرده است و با این کار هزینههای کاهش قیمت زیادتر و در نتیجه سود کلی صنعت کمتر شده و طبعاً در شرایط جدیدی که ایجاد شده، رقیب ضعیفتر آسیب بیشتری میبیند. پس اگر رقیب ضعیفتر نیمی از سهم رقیب پیشرو را داشته باشد و از این سهم تخطی نکند، تناسب بازار و سودآوریش حفظ میشود!
- توضیحی که در مورد محدودیت سهم ۱ به ۴ وجود دارد این است که بر اساس منحنی تجربه، اگر رقیبی که صاحب یک سهم از بازار است بخواهد آن را افزایش دهد، سود بسیار بیشتری را برای بزرگترین رقیب (که سهم بیشتری از بازار دارد) ایجاد خواهد کرد و در نتیجه رقیب بزرگتر از رقابت با رقیب ضعیف منصرف خواهد شد (رقیب ضعیفتر رقیبی موثر برای رهبر حساب نخواهد شد و ارزش رقابت را از دست خواهد داد).
درسهای قاعده سه و چهار در مدیریت استراتژیک
قانون ۳ و ۴ پیش بینی کننده خوبی برای رقابت موثر و سیاستگذاری بازرگانی در بازارهای واقع در محیط با ساختار کلاسیک است و میتوان درسهای زیر را از این قاعده آموخت:
- اگر تعداد رقبا در بازاری خیلی زیاد باشد، بدون وضع برخی محدودیتهای خارجی و یا کنترل رقابت، بیشتر آن کسب و کارها بسیار زودتر از حالت عادی به مرحله افول خواهند رسید.
- تمامی رقبا به جز دو رقیب بزرگ بازار، بازنده رقابت میان این تعداد زیاد از رقبا خواهند بود و در نهایت حذف خواهند شد.
- تمام سهمهایی که کمتر از ۳۰ درصد سهم کل بازار و یا حداقل کمتر از نصف سهم رهبر بازار باشد، جایگاههایی پر خطر برای بقا و ادامه حساب میشوند.
- نیاز شدید به کسب اطلاعات در مورد سیاستهای سرمایه گذاری رهبر بازار و نرخ تورم پدید میآید، چرا که اصلیترین بازیگر چنین بازاری، رهبر آن بازار است!
- بهینهترین حالت قیمت در بازارهای کلاسیک زمانی اتفاق میافتد که سه رقیب در بازار وجود داشته باشد به طوری که بزرگترین سهم بیشتر از ۶۰ درصد کل سهم بازار و کوچکترین سهم کمتر از ۱۵ درصد کل سهم بازار نباشد، واضح است که با وجود تنها یک رقیب انحصار صورت میگیرد و با دو رقیب هزینهها بالا خواهد رفت.
نتیجه قانون ۳ و ۴ برای کسبوکارها چیست؟
- اولاً با تحلیل دقیق محیط عملیاتی نزدیک، رقبای موثر موجود در صنعت خود را شناسایی کنید، رقبایی موثرند که خدمت و یا محصولی همگن و مشابه با محصولات و خدمات شما ارائه میدهند و همچنین دارای جریان نقدی مثبت هستند؛ در غیراین صورت آنها یا رقیب شما نیستند و یا رقیب مهمی برایتان به حساب نمیآیند.
- پس از شناخت رقبا و تحلیل رفتار رقیبان و بازار، اگر به این نتیجه رسیدید که نمیتوانید پیشرو و رهبر بازار خود باشید، هرچه سریعتر سرمایهها را نقد کرده و جلوی ضررهای مالیاتی ناشی از ماندن دراین بازار بی فایده را بگیرید و به سرعت در بازاری که احتمال رهبر شدنتان در آن وجود دارد سرمایه گذاری و روی آن تمرکز کنید!
منبع: مقاله وبسایت گروه مشاوران بوستون
نگارنده: سحر شایان، دانشجوی دکترای سیاست گذاری بازرگانی دانشگاه علامه
۵ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
خیلی هم عالی. فقط کاش رفرنس اصلی مقاله رو هم به صورت لینک میذاشتین تا برای مطالعه بیشتر استفاده کنیم. چون توضیحات برای اقناع منطق این قاعده ۴به یک اینجا کافی و بسنده نبود.
سلام
لینک مقاله اصلی در انتهای مقاله قسمت منبع آورده شده است.
مثل همیشه بسیار عالی و آموزنده بود. این قاعده غیر از بازار کلاسیک در چه بازارهای دیگه ای کاربرد داره؟
قاعده بسیار جالبی بود تشکر از شما
بله میتونه بسیار کاربردی باشه.