خودکفایی: مبتنی بر منابع یا قابلیت‌ها؟

خودکفایی: مبتنی بر منابع یا قابلیت‌ها؟

یکی از ارزش‌ها و اصول اساسی و تأثیرگذار در مدیریت کشور ما اصل خودکفایی است. این ارزش استراتژیک در تمامی تصمیمات عملیاتی کلیه سطوح مدیریتی کشور تأثیرگذار بوده است. گفتمان مدیریتی غالب در کشور، خودکفایی را در منابع (خودکفایی مبتنی بر منابع) می‌بیند و از دسته‌ها و خوشه‌های مختلف منابع نیز بیشتر بر نوع ملموس آن تأکید دارد.

 اما پرسش‌هایی در این زمینه مطرح است:

  • آیا این نوع خودکفایی پایدار است؟ آیا این نوع خودکفایی می‌تواند واقعاً استراتژیک باشد؟

  • آیا این نوع خودکفایی می‌تواند پایدار و بلندمدت باشد؟

  • آیا این نوع خودکفایی قادر است از تهدیدات و گسست‌های محیطی غیرقابل‌پیش‌بینی مصون باشد؟ و …؟

به نظر می‌رسد بایستی شالوده این تفسیر از مفهوم خودکفایی را دگرگون ساخت و از نظرگاهی دیگر به آن نگریست. خودکفایی مبتنی بر منابع ملموس بایستی در گام نخست به «خودکفایی مبتنی بر منابع ناملموس» و در گام بعد به فراتر از آن یعنی «خودکفایی مبتنی بر قابلیت» تغییر یابد.

خودکفایی مبتنی بر منابع ناملموس

خودکفایی مبتنی بر منابع ناملموس بر اهمیت ابزارها و فناوری‌های موردنیاز برای نیل به خودکفایی متمرکز است. همچنین، این نوع تفسیر از خودکفایی رهاوردهای پایدارتر برخاسته از خودکفایی مانند برند و جایگاه کسب‌شده را مهم‌تر از خودکفایی می‌داند. فرهنگ، تاریخ و عواملی مانند آن‌ها که برخاسته از خودکفایی باشند نیز از دیگر مصادیق این نوع معنا بخشی هستند.

به‌طور مثال خودکفایی در گندم به‌عنوان منبعی ملموس، همیشه موردتوجه سیاست‌گذاران کشور بوده است. درصورتی‌که به فناوری تولید آن، اعتبار ناشی از آن و دستاوردهای فرهنگی و تاریخی آن توجه لازم صورت نگرفته است

خودکفایی مبتنی بر قابلیت

خودکفایی مبتنی بر قابلیت، یک گام فراتر می‌رود. این معنا از خودکفایی بر توانایی خلق و استمرار خودکفایی تأکید دارد. درواقع این تفسیر بر توان هم‌افزایی بین سرمایه‌های انسانی، فیزیکی، مالی، اجتماعی، فناوری دانش و مانند آن‌ها پافشاری می‌کند.

این هم‌افزایی می‌تواند سیستمی انعطاف‌پذیر را حاصل کند که نه‌تنها به‌راحتی تاب‌آوری خود را از دست نمی‌دهد بلکه مبنایی برای وابستگی سایر کشورها به کشور ما باشد. خودکفایی یادشده به‌واسطه پیچیدگی و ابهامی که برای ناظران ایجاد می‌کند، شناسایی و تقلید از آن را برای سایر کشورها دشوار می‌سازد.

اگر چنین گفتمانی در مدیریت کشور ما حاکم شود انتظار می‌رود برخی پیروزی‌های مقطعی در زمینه خودکفایی در منابع را تنها مبنایی برای یادگیری‌ها و توسعه‌های آتی و به‌تبع آن مزیت‌های پایدار در این زمینه بدانیم. از طرفی به‌جای این‌که سیستم کشور را بسته و خشک ببینیم آن را مهیای جستجوگری، تعامل و شبکه‌سازی سازیم.

نوشته: شهرام خلیل نژاد

عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبائی

,
مدل الماس استراتژی
دلایل تمایل به لختی استراتژیک (Strategic Inertia)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید