همانگونه که در مطلب قبلی با عنوان سطوح شناخت استراتژی (۱) عنوان شد، برای شناخت هر موضوعی از موضوعات عالم سه سطح وجود دارد. در مورد شناخت استراتژی نیز میتوان از این سطوح بهره برد.
سطوح شناخت استراتژی
فهم هستی استراتژی موضوعی است که در حوزه فلسفه مطرح میشود. طرح پرسش مستلزم لوازمی خواهد بود که از مهمترین این لوازم تبیین برخی از گزارههای بنیادین نظیر گزارههای معرفتشناسانه، روش شناسانه، هستی شناسانه و انسان شناسانه درباره استراتژی است.
این نگرش نقادانه از طریق شالوده شکنی تئوریها به شناسایی مبادی اصلی شکلگیری هر تئوری کمک میکند. مزیت چنین روشی این است که با استخراج گزارههای بنیادین، حقیقت را در فهم پارادایم حاکم بر تئوریها یاری میدهد.
میتوان تمامی تئوریهای استراتژی و پارادایمهای حاکم بر آنها را روی یک طیف از عینیت تا ذهنیت و یا از پوزیتیویست تا پستمدرن جایابی کرد.
لازم به ذکر است سطح هستی شناسانه از استراتژی یک امر شهودی و یا شهود-محور است.
سطح دوم از شناخت استراتژی به فهم چیستی آن برمیگردد. فهم چیستی که ناشی از ادراکات نظری است، محتوای استراتژی را تعیین میکند و بهتمامی سؤالاتی که با What و چگونگی رابطه بین انتخاب استراتژیک و عملکرد مرتبط است برمیگردد.
مثلاً از مهمترینها در مکتب کلاسیکِ استراتژی، دیدگاه اقتصاد صنعتی پورتر و تئوری رقابت سازمان صنعتی است. محققانی چون انسوف، ۱۹۸۱؛ هندرسون، ۱۹۷۹؛ پورتر، ۱۹۸۰ که از استراتژی برای تمرکز سازمان بر جایگاه بازار-محصول استفاده میکنند.
در مکتب مدرنِ تئوریهای استراتژی میتوان به دیدگاه منبع-محوری بارنی، ۱۹۹۱ اشاره کرد. محققانی چون ورنرفلت، ۱۹۸۴؛ پراهالد و همل، ۱۹۹۰؛ بارنی، ۱۹۹۱ از استراتژی برای تمرکز بر جایگاه منابع در سازمان استفاده میکنند.
در مکتب پستمدرنِ تئوریهای استراتژی میتوان به دیدگاه قابلیتهای پویا و تئوری پیچیدگی دِریدا اشاره کرد.
سطح سوم از شناخت استراتژی بهتمامی سؤالاتی که با How شروع میشوند و یا به فهم چگونگی و تئوریهای فرایندی استراتژی، برمیگردد. درواقع به این سؤال پاسخ داده میشود که استراتژیها چگونه شکل میگیرند و یا پیاده سازی میشوند.
نوشته شده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۹۷
عضو هیئتعلمی سازمان مدیریت صنعتی
و مدیر گروه استراتژی مدرسه کسبوکار ماهان