OKR یک روش پیادهسازی استراتژی و رسیدن به اهداف در سازمانها است که این اواخر با استقبال چشمگیری مواجه شده است.
OKR بهطور خلاصه مخفف «Objective and Key results» به معنی «اهداف و نتایج کلیدی» است. یک چارچوب تعیین و پیگیری اهداف و خروجی آنها است. اهداف چیزی است که شما میخواهید به آن برسید و غالباً کیفی هستند. نتایج کلیدی نیز اغلب کمّی، قابلاندازهگیری و خاص هستند. نتایج کلیدی باید مشخص کنند که شما تا چه مقدار به اهدافتان نزدیک شدهاید، در مسیر رسیدن به آن هستید یا کار اشتباهی میکنید، یا حتی درخطر نرسیدن به اهدافتان هستید.
به OKR فهرست اهداف و نتایج کلیدی هم میگویند. به این صورت که اگر کسبوکار شما ۲ عدد OKR دارد یعنی شما ۲ هدف اصلی دارید و برای آنها نتایج کلیدی مشخص کردهاید و در جهت رسیدن به اهداف پیش میروید.
تفاوت اصلی OKR با، KPI عمومی بودن و در دسترس بودن آنها برای همه لایههای سازمان است؛ یعنی بهعنوانمثال شما در بخش بازاریابی و همکار شما در بخش برنامهنویسی در جریان این اهداف قرار میگیرید.
تاریخچه آن
این روش ابتدا در اینتل ابداع شد. در سال ۱۹۷۵ جان دوئر که در آن زمان مدیر فروش اینتل بود دوره آموزشی را در خصوص OKR با تدریس اندی گرو گذراند و در سال ۱۹۹۹ آن را در گوگل به کار گرفت و با همراهی گوگل آن را به شکل جدی مورد استفاده قراردادند. گوگل بیش از یک دهه است که بهصورت مؤثر از OKRاستفاده میکند و استفاده از آن به یک فرهنگ بنیادی در گوگل تبدیل شده است. بهگونهای که ریک کلا، یکی از مدیران گوگل، میگوید «گوگل تا زمانی که OKRرا اتخاذ نکرد گوگل نبود».
بعد از استفاده جدی و موفق OKRدر گوگل سایر شرکتهای معتبر و پیشرو مثل مایکروسافت، توییتر، لینکدین و… شروع به استفاده از این سیستم برای هدفگذاری کردند. در حال حاضر این ابزار در بسیاری از شرکتهای خصوصاً شرکتهایی با رشد سریع در دنیا و همچنین در بسیاری از استارتآپها و شرکتها در ایران استفاده میشود.
ساختار OKR
ساختار OKR بسیار ساده است:
-
ابتدا باید ۳ تا ۵ هدف اصلی در سطح شرکت، تیم یا فرد وضع کنید.
-
اهداف باید بلندپروازانه، کیفی و قابلاجرا در زمان محدود باشند.
-
برای هر هدف باید نتیجهای قابلاندازهگیری و قابلدستیابی تعریف کنید.
-
نتایج بهصورت عدد به نمایش درمیآیند و میتوانند نشان دهند که آیا کاری انجامشده است یا خیر.
روش پیادهسازی آن به این صورت میباشد که ابتدا هدف و چشمانداز شرکت تعریف میشود، سپس برای تحقق این چشمانداز در بازهای کوتاهمدت (معمولاً سهماهه) اهدافی تعیین میشود. در واقع این اهداف حکم پاسخ به سؤال (کجا؟) را دارند. پسازآن مهمترین نتایجی که به تحقق این اهداف منجر میشود باید تعیین شوند و در آخر اقدامات روشن و قابلاندازهگیری برای هرکدام از این نتایج.
نکات کلیدی در مورد OKR ها
-
اهداف بهطورمعمول بهصورت سهماهه تنظیم میشوند؛ بنابراین بهتر است یک OKR سهماهه تنظیم و سپس اطمینان حاصل کنید که حدود ۱۰ الی ۲۰ درصد پیشرفت طی هر ۳ هفته حاصل میشود.
-
هیچ فردی در سازمان نباید بیش از ۳ تا نهایت ۵ هدف در هر سه ماه داشته باشد(با حداکثر ۵ نتیجه کلیدی برای هر هدف)
-
اهداف و نتایج باید به صورت تعاملی و با اشتراکگذاری ایدهها و دغدغهها در سطوح مختلف شکل بگیرند. در واقع، از بالا به پایین تحمیل نمیشوند.
-
OKRها باید توسط مالک هر OKR اولویتبندی شوند.
-
اهداف باید خاص و بلندپروازانه باشند.
-
اهداف و نتایج باید به صورت مستمر بازبینی شوند و در مسیر اصلاح و تکامل قرار بگیرند.
-
زمانی که نتایج کلیدی تکمیل شوند الزاماً اهداف نیز برآورده شدهاند.
-
اگر هدف و نتیجهای در بازه تعریف شده به طور کامل محقق شوند مشخص است که خیلی بلندپروازانه نبوده است (معمولا باید حدود ۷۰ درصد تحقق پیدا کنند).
-
OKRها میتوانند برای هر شرکتی فارغ از هر اندازهای آن کار کنند.
4 دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
ممنون میشم اگر در باب این موضوع مطالب بیشتری ارائه دهید. سپاس
سپاس. حتما سعی می کنیم مطالب بیشتری در این زمینه منتشر کنیم.
لطفا در مورد نحوه انتخاب اولویت اهداف و همچنین هدفگذاری کمی مطلب بزارید سپاس
سلام، حتماً