اکنون شرکتها را باید با دید گستردهتری نگریست. سازمانها فرآیندهای مستقلی نیستند که محصول تولید میکنند، بلکه ترکیبی از فرآیندهای درون و برونسازمانی و بین سازمانی هستند که باهم کنش و واکنش دارند.
استراتژی، هنر ایجاد ارزش متمایز و ممتاز است. استراتژی به شرکتها اجازه میدهد تا منافع بالقوه را برای ایجاد ارزش برای مشتریان و تبدیل این ارزش به سود شناسایی کنند. تفکرات متعارف سیستم در مورد ارزش بر پایه فرضیهها و مدلهای اقتصاد صنعتی استوار است. بر اساس این دیدگاه، هر شرکتی یک موقعیت را به خود اختصاص میدهد. در این جریان تأمینکنندگان ورودیها را مهیا میکنند، شرکت ارزش را به این ورودیها اضافه میکند و سپس آن را به عامل دیگری انتقال میدهد تا درنهایت به مشتری برسد.
از این دیدگاه به نظر میرسد که استراتژی در ابتدا هنر قرار دادن شرکت در مکان درستی از یک زنجیره و مدیریت درست فعالیتهای داخلی برای ایجاد ارزش است. اما امروزه تمرکز تحلیلهای استراتژیک دیگر بر شرکتها و یا صنعتها نیست بلکه سیستم ایجاد ارزش در میان عاملان متفاوت اقتصاد (تهیهکنندگان، شرکای تجاری، مشاوران، جایگزینها، مکملها و مشتریان) است. وظیفه استراتژیک کلیدی، پیکربندی دوباره نقشها و ارتباطات در مجموعه عناصر در جهت ارزشآفرینی برای مشتری و سود آفرینی برای خود سازمان است.
یک متفکر استراتژیک میبایست یک مدل ذهنی از تمام سیستم مولد ارزش از ابتدا تا انتها را در ذهن داشته باشد و روابط بین اجزای آن بهدرستی درک کند.
اگر به تعریف سنتی از سیستم بازگردیم سیستم اینگونه تعریف میشود:
«مجموعهای از عناصر به هم مرتبط که در راستای یک هدف دارای تعامل متقابل هستند.»
بر اساس همین تعریف ساده از سیستم، هنر تفکر استراتژیک از این منظر در چهار چیز نهفته است:
-
درک عمیق عناصر سیستم مولد ارزش
-
درک عمیق روابط متقابل میان عناصر سیستم
-
درک عمیق اهداف سیستم مولد ارزش
-
نوآفرینی در سیستم مولد با حذف، ایجاد و تغییر در یکی از موارد سهگانه فوق(عناصر، روابط و اهداف)
خلق ارزش
درک عمیق سیستم مولد ارزش باعث تشکیل یک الگوی ذهنی کامل میشود که به استراتژیست کمک میکند بفهمد چگونه دنیای صنعت بهصورت یک سیستم عمل میکند. هر شرکت باید نه عنوان عضوی از یک صنعت منفرد، بلکه بهعنوان بخشی از یک سیستم کسبوکار که با صنایع متنوعی سروکار دارد در نظر گرفته شود.
«موفقیت یک سازمان مستلزم آن است که درباره تعاملات (بهعنوان نمونه اتحادها و پیمانهای استراتژیک) و جایگاه سازمان در اکوسیستم بهگونهای استراتژیک اندیشیده شود.»
«یک متفکر استراتژیک، حلقههای ارتباطی درون سیستم را از چشماندازهای گوناگون میبیند و رابطه بین بنگاه، کسبوکار و صنعت را با مشتریان و … درک میکند.»
«یک متفکر استراتژیک سازمان را قادر میسازد تا نقش خود را در یک سیستم بزرگتر و تأثیر رفتار خود را در سایر بخشهای سیستم بزرگتر و بر خروجی نهایی بهروشنی تعریف کنند.»
«بدون چنین درکی بهینهسازی خروجی سیستم امکانپذیر نیست زیرا بهینهسازی قسمتی از سیستم، احتمالاً زیانهایی بهکل سیستم مولد ارزش وارد میکند.»
نوآفرینی در سیستم مولد ارزش در آمازون
جف بزوس، پس از اتمام تحصیلات در چندین شرکت کار کرد. او برای شرکت فیتل بر روی پیادهسازی شبکه کامپیوتری کار کرد. سپس در شرکت کامپیوتری دیگری مشغول بکار شد. در این دوران بود که ایدهای در ذهن او شکل گرفت. بزوس ناگهان توجهش به رشد بینظیر شبکه جهانی وب معطوف شد. او در کمال تعجب دید که رشد استفاده از اینترنت در سال ۱۹۹۴، نسبت به سال قبل ۲۳ برابر شده است. او شروع به تحقیق در زمینه شرکتهایی کرد که کالاهایشان را از طریق پست ارسال میکردند، و لیستی از ۲۰ شرکت برتر در این زمینه تهیه کرد. پس از بررسی مشاهده کرد هیچ شرکتی از طریق پست کتاب نمیفروشد. دلیل آن نیز واضح بود. کتابهای موجود بسیار متنوع بودند و تهیه کاتالوگ کاملی از کتابها بسیار گران تمام میشد چون به چند هزار صفحه میرسید. روش کار شرکتهای فروش پستی اینگونه بود که ابتدا کاتالوگ خود را به آدرس مشتری ارسال میکردند و مشتری اقدام به سفارش کالا از روی کاتالوگ میکرد.
جف بزوس بنیانگذار شرکت آمازون، در سال ۱۹۹۵ قابلیت فروش کتاب بر روی شبکه اینترنت را کشف و آن را تبدیل به یک کسبوکار کرد، بزوس تشخیص داد که توزیع کتاب بر روی شبکه اینترنت نهتنها هزینهها را کاهش میدهد بلکه قابلیتهایی برای مشتری میآفریند که با نظام توزیع سنتی قابل تأمین نیست. چگونه این کار را انجام داد؟ با نوآفرینی در سیستم مولد ارزش!
بزوس به فکر ساخت یک وبسایت افتاد. باوجود وبسایت دیگر نیازی به چاپ کاتالوگ چند هزارصفحهای برای مشتریان نبود. با شروع کار سایت، بزوس و همکارانش بلافاصله اقدام به وفق دادن آن با مشتریان نمودند. ابتدا ایده خرید با یک کلیک را پیادهسازی کردند و سپس بخش نظرات خریداران را اضافه کردند. در سال ۱۹۹۷ فروش سهام آمازون از طریق سایت آغاز شد و همچنین کار آمازون به چند کشور دیگر مانند ژاپن، کانادا، انگلستان گسترش یافت. تأکید وی همواره بر برآورده ساختن سلایق مشتریان بود و بدین ترتیب فروش کتاب با استقبال بیشتری همراه میشد. مشتریان شروع به ارسال ایمیلهایی نمودند که در آنها درخواست خرید اقلام دیگری مانند سیدی از آمازون را داشتند. بزوس بلافاصله دستبهکار شد و بخش فروش لوازم دیگر نیز به راه افتاد …
همه اینها مدیون نوآفرینی در سیستم مولد ارزش است: تغییر رابطه با مشتریان، تنظیم رابطه جدید با تأمینکنندگان، ارائه ارزش متفاوت به مشتریان، تنظیم رابطه جدید با سیستم ارسال: (پست) و حذف عناصر سیستم قبلی و حذف فروشگاههای فیزیکی.
برگرفته از کتاب: فرامین و فنون تفکر استراتژیک
(ده فرمان و بیست فکرافزار کاربردی)
تالیف: مجتبی لشکربلوکی